رقصنده با گرگ ها
این یکی اصلا عنوان ندارد به کسی چه؟
سفر به کانتری ساید
بازتابی کمرنگ از خاطره ای پر رنگ
غم انگیز ترین حالت شهری به اسم " من "
الان از خواب پریدم با سردردی تهوع آور داخل اتاقی تاریک داخل خانه ای تاریک و بیرون هم آسمان یک لایه ابر خاکستری و کلفت را مثل یک پتوی کهنه سربازی کشیده بود روی سر شهر و در همان لحظه یادم افتاد که فردا امتحان دارم آن هم از درسی که نه درکش میکنم نه فایده اش را می فهمم.
پ.ن: اما دلیل نمی شود یک دوپینگ روحی نکنم. مثلا خاطره آن روز که روی میز چوبی پوسیده ضرب گرفته بودی و با صدای خش خشی ات میخواندی " آی انار انار بیا به بالینم شبنم گل نار بیا به بالینم... " و من داخل نگهبانی جلوی دوربین مخفی سیاه رنگ قر می دادم.
من باب امتحانات
لعنت به هوای حساسیت زای اردیبهشت
این آب دماغ های آویزان را
این سردرد و حالت تهوع های تهوع آور را
این خلط های غلیظ جمع شده پشت گلو را
این خستگی، درد، عذاب بیست و چهار ساعته را
می ریزیم در سطل آشغال " اهمیتی ندارد " ها
خرداد در راه است. ما زنده میمانیم رفیق.
نخوان به نام انسان
چنین گفت فراستی
پ .ن توی الاغ هم که معلوم نیست کدام گوری گم شده ای
پ. پ. ن شهاب حسینی دیگر چ میگوید؟ من هنوز توی ذوق اسکار دی کاپریو مانده ام.
پ.پ. پ.ن دلم هوس یک آدم حسابی کرده. نبود؟ ب درک کماکان تنها می رویم قلیان بکشیم.